پدر عاشقي بسوزه

 

من سرم توی کار خودم بود

بعد یه روز یه نفرو دیدم

 

اون این شکلی بود

 

ما اوقات خوبی با هم داشتیم

 

من یه کادو مثل این بهش دادم

 

وقتی اون کادومو قبول کرد من اینجوری شدم

 

ما تقریبا همه شبها با هم گفت و گو میکردیم

 

وقتی همکارام من و اونو توی اداره دیدن اینجوری نگاه میکردن

 

و منم اینجوری بهشون جواب میدادم

 

اما روز ولنتاین اون یه گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه

 

و من اینجوری گل خودم تو دهونم موند

 

بعدش اینجوری شدم

 

احساس من اینجوری بود

 

و... اینجوری شد که رفتم تو کار اعتیاد

 

بله....آخرش به این حال و روز افتادم

 

پدر عاشقی بسوزه که زندگیم رو سوزوند...

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سه میل