تاریخ : جمعه 3 خرداد 1392
بازدید : 777
نویسنده : سیامک



:: موضوعات مرتبط: بدون شرح , ,
:: برچسب‌ها: بدون شرح , , , , ,
تاریخ : پنج شنبه 2 خرداد 1392
بازدید : 693
نویسنده : سیامک

بیتابیم همه ، بی تاب از گذر زمان و تب زندگی .....

لحظه ها پر است از افسوسهای گذشته و اضطراب آینده ،

خیالها تمام پریشانند و آدمها خسته و بی تاب.

ترس آن می رود که تاب عاشقی هم از جان برود .

چشمها دیگر تاب گفتن دوستت دارم را ندارند .

بهار دل پاییزی دارد و دلها هوای پاییزی .....

کجا می رود این دنیا چنین............؟ نمی دانم



:: موضوعات مرتبط: حرف دل این حقیر , ,
:: برچسب‌ها: بیتابیم همه"تاب عاشقی"بی تاب از گذر زمان و تب زندگی"تاب گفتن دوستت دارم را ندارند"دل پاییزی"بهار ,
تاریخ : چهار شنبه 2 خرداد 1392
بازدید : 614
نویسنده : سیامک

«حکومت جهان به‌دست افراد دیگری غیر از آنهائی که در صحنه سیاست هستند، می‌باشد.»

                                                                                 بنیامین دیسرائیلی



:: موضوعات مرتبط: دیگر بزرگان , ,
:: برچسب‌ها: بنیامین دیسرائیلی"حکومت جهان" صحنه سیاست ,
تاریخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392
بازدید : 647
نویسنده : سیامک

در سرزمینی که سایه آدم های کوچک بزرگ شد در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است

صادق هدایت



:: موضوعات مرتبط: دیگر بزرگان , ,
:: برچسب‌ها: صادق هدایت"سرزمینی که"سایه"سایه آدم های کوچک بزرگ شد"آفتاب در حال غروب ,
تاریخ : یک شنبه 28 ارديبهشت 1392
بازدید : 872
نویسنده : سیامک

در تختخوابم دراز کشیده ام و روحم دارد
روی خورده شیشه ها راه میرود...
این یاس ِ فلسفی را مدیون اجتماعم هستم ..
به تختخوابم پناه میبرم .... که خواب تو ... از دنیای من دیدنی تر است...
از گریه چه پنهان این روز ها ... تنهایی ... تنهایم نمیگذارد



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی و شعر , ,
:: برچسب‌ها: تختخوابم"تنهایی , , , تنهایم نمی گذارد"خواب"از دنیای من دیدنی تر است" ,
تاریخ : پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392
بازدید : 696
نویسنده : سیامک

بر آنچه گذشت ، 

  آنچه شکست ، 

                         آنچه نشد ...                        

    حسرت نخور ؛ 

زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ...

 



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی و شعر , ,
:: برچسب‌ها: برآنچه گذشت"آنچه نشد"حسرت نخور"زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ,
تاریخ : پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392
بازدید : 661
نویسنده : سیامک

اتوبوسی آمده از تهران

یکی از صندلی هایش خالی ست


قطاری می رود از تبریز


یکی از کوپه هایش خالی ست


سینماهای شیراز پر از تماشاچی ست


که حتما ردیفی از آن خالی ست

انگار یک نفر هست که اصلا نیست

انگار عده ای هستند که نمی آیند

شاید کسی در چشم من است،

که رفته از چشمم

نمی دانم ...



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی و شعر , ,
:: برچسب‌ها: اتوبوسی آمده از تهران"شاید کسی در چشم من است"رفته از چشمم نمی دانم , , , ,
تاریخ : سه شنبه 3 اسفند 1391
بازدید : 744
نویسنده : سیامک

فقر ،  گاهي زير شمش هاي طلا خود را پنهان ميكند .........



:: موضوعات مرتبط: مطالب روز به رنگ انتقاد , ,
:: برچسب‌ها: فقر"شمش هاي طلا"پنهان ,
تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1391
بازدید : 801
نویسنده : سیامک

زن و شوهر جوانی که بچه دار نمی شدند برای یافتن چاره به یکی از

بهترین پزشکان متخصص مراجعه کردند.پس از معاینات و آزمایش های

مربوطه، پزشک نظر داد که متاسفانه...



:: موضوعات مرتبط: مطالب طنز , ,
:: برچسب‌ها: «پدر جایگزین»"زوج جوان"زن و شوهر جوانی که بچه دار نمی شدند" اتاق خواب"پس بچه چی شد؟ ,
تاریخ : سه شنبه 1 اسفند 1391
بازدید : 668
نویسنده : سیامک

همگامی و همکاری  تمامی مسئولین ذیربط یک شهر در آغاز کلیه پروژه های عمرانی

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب روز به رنگ انتقاد , ,
:: برچسب‌ها: همگامی کلیه مسئولین یک شهر"پروژه های عمرانی ,
تاریخ : یک شنبه 30 بهمن 1391
بازدید : 739
نویسنده : سیامک

دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟

مهمان با مهربانی جواب داد:بله.

دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن

دربین اونا یک عروسک باربی هم بود.

مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟

و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی. اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید

دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت:

اینو بیشتر از همه دوست دارم. مهمان با کنجکاوی پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!

دخترک جواب داد: آخه اگه منم دوستش نداشته باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه

و دوستش داشته باشه ، اونوقت دلش میشکنه



:: موضوعات مرتبط: داستانک , ,
:: برچسب‌ها: دختر کوچک"مهمان"عروسکها"بانمک بودن"کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟"باربی"خوشگل نیست"اونوقت دلش میشکنه ,
تاریخ : چهار شنبه 29 بهمن 1391
بازدید : 668
نویسنده : سیامک

 

 

گفت جبران میکنم، گفتم کدام را؟
عمر رفته را؟
روح شکسته را؟
دل مرده از تپنده را؟
حالا من هیچ!..
جواب این تار موهای سفید را می دهی؟؟
نگاهی به سرم کرد و گفت:
وای...خبر نداشتم!
چه پیر شده ای!!!
گفتم: جبران میکنی؟؟؟
گفت: کدام را؟



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی و شعر , ,
:: برچسب‌ها: گفت جبران میکنم"گفت: کدام را؟"موهای سفید ,
به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم محتوای مطالب این وبلاگ بر وفق مرادتون باشه.در بین موضوعات حرفهای دلم رو نیزآوردم که از زبان خودمه"نظر یادتون نره

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جلگه حیات و آدرس siyamak62.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com