در عجبم
از سیب خوردنِ مان
که از آن فقط ” چوبش ” باقی می ماند.
مگر این همه چــــــوب که خوردیم
از یک سیــــب…..شروع نشد !؟

عجب زمانه ایست !!! به غیر از انسان هیچ چیز ارزان نیست...

خدا جون"لحظه هایی هست که دلم واقعاً برات تنگ میشه...
من اسم این لحظه ها را
"همیشه" گذاشته ام ...

حوا را  دیدم...

کولی شده بود !!!!

هر گوشه سرک می کشید و

دنبال آدم می گشت!!!

اما افسوس...

تصور کنید

اگر قرار باشه هر کس به اندازه ی دانش خود حرف بزنه، چه سکوتی بر دنیا حاکم میشه.

آیا واقعا پنیر مجانی ، فقط در تله موش پیدا می شود؟؟؟

در جایی که صدای قار قار باشد چگونه انتظار شنیدن صدای مظلوم قاصدک را داری؟....

نوازشم کن! نترس تنهایی ام واگیر ندارد....

دلم استجابت دعایی را دل دل می کند که دیگران
                                    
                     گاهی محال و گاهی رویا می پندارندش...

  بنـــــواز پیرمرد ،

شاید آن آهنِ پشتِ سرت

از شرمِ صدای سازت آب شود

صد داد زدست فلک شعبده باز

شه زاده به ذلت، گدازاده به ناز

           نرگس زبرهنگی سرافکنده به پیش

            صدپیرهن حریر پوشیده پیاز...!

عادت ما آدمهاست...

سیگار هم که کامش را داد ، زیر پا له اش میکنیم..

اگر عاشق دو نفر شدی دومی را انتخاب کن چون

اگه واقعا عاشق بودی ، گرفتار دومی نمی شدی...

اگر می خواهید کرم ابریشم بالغ شود وبتواند پرواز کند،

 بگذارید خودش پیله را سوراخ کند...

روزی روزگاری اهالی یه دهکده تصمیم گرفتند تا برای نزول باران دعا کنند, در روز

موعود همه مردم برای مراسم دعا در محلی جمع شدند و تنها یك پسر بچه با خودش چتر آورده بود و این یعنی ایمان.

عکسی که عکاسان را متعجب کرد...

ادامه را بزنید تاازقضیه باخبر بشید...

زمستانها باورميكنم که هستم "

                               از بخار دهانم و از ردپاهايم روي برف!

بیایید

زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم...

بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام ، این کلمه است......خوبم

آنروز... تازه فهمیدم..

که در چه بلندایی آشیانه داشتم...وقتی از چشمهایت افتادم..

حرف دیروز: این نیز بگذرد

هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !

مسئله ، خستگی از اعتماد های شکسته است

می گویند دل بکن از...!!

دل کندن اگر کار آسانی بود" فرهاد به جای بیستون دل می کند..

کاش از بخشش خدا نشانی در ما بود تا"

امور را به گناه نسبت نمی دادیم و..!

ساکنان دریا پس از مدتی صدای دریا را نمیشنوند..

چه تلخ است قصه عادت